تاریخ : یکشنبه 94/7/5 | 4:28 عصر | نویسنده : nafas
تو همه زندگی من هستی
و ندانی که نباشی شوم آواره میان ره عشقت
و دگر هیچ نخواهم مگر آنگه که ببینم رخ ماهت
و شوم غرق دو چشمان سیاهت
بروم باز به رویا به جهانی پر ز عشق و شور و مستی
و دگر بار بخوانم در گوشت :
تو نباشی نفسم میگیرد
و مدد کن که شوم همره و یارت
و کنم جان به فدایت
به فدای رخ ماهت!
بیش از این در قلم خویش ندارم که کنم هدیه به راهت
تو پذیر عذر مرا بابت کم بودن شعرم
که منم همچو نهالی که هنوز اول راهم!
و ندانم که چگونه بنویسم و یخوانم
آنچه در دل میکند باز مرا غرق "تمنا"
و دگر هیچ نگویم
تو فقط باش! تو همان شقایقی!
تا تو هستی زندگی باید کرد.
#دلنوشته ی نفس
#شاعر خودم!
.: Weblog Themes By Pichak :.